به نام خدا
باز هم سلام
از همه ی دوستانی که سر زدن ولی مطلب جدیدی ندیدند صمیمانه عذر می خوام گرفتار دانشگاه بودم و هستم و وقتی برای سر خاراندن ندارم ولی اوضاع و احوال فعلی و پیغام های برخی دوستان ما رو واداشت که یه چیز هایی بنویسیم انشاءالله که مفید باشه اگه بدرد بخور بود در اختیار بقیه دوستانتون هم قرار بدین .
یه روزایی بود که ما بچه بودیم ،به مدرسه رفتیم، دبستان، راهنمایی، دبیرستان،همه ی ما اون سال ها رو به خوبی به یاد می آریم 8سال جنگ تحمیلی در دل زندگی ما جا داشته ،در دوران کودکی ما،همچنین شلوغی ها و نا آرامی های ابتدای پیروزی انقلاب و بعد از جنگ هم که قرار شد کشور ساخته بشه . کودکانی در مثل ما در اون دوران نقش و جایگاه چندانی نداشتند ما ها نسل سومی بودیم . پدر ،مادر ،خاله،عمو ....وزیر،رییس جمهور باید کار می کردند . این کشور ،این انقلاب و این نظامی که خود مردم خواسته بدنش به هر قیمتی باید باقی می موند . محرومیت ها کام همه رو تلخ می کرد الی الخصوص مابچه هارو ،همه و بهتر از همه پدر مادرها این رو خوب می دونستند ولی در دنیایی که همه می خواستند ما نباشیم یک ملت اراده ماندن کرده بود و این کار زحمت هایی رو هم داشت . وما بچه ها نقشی نداشتیم ،همراه دیگران باید می رفتیم یا به قول بعضی می سوختیم ،بله بعضی به ما نسل سوخته می گفتند به قول آنها ما در آتش جنگ مابین اراده ملت و خواسته دشمنانمان سوخته بودیم .
جنگ تمام شد دوران سازندگی به پایان رسید یا شاید حرکتش کند شد و ما جوان شده بودیم ، آری نسلی که به قول بعضی سوخته بود، جوانه زده و روییده بودبا تمام مشکلات پیش رویش ساخته و اینک در آستانه باروری بود این بار برای باروری باید بیش از گذشته به ما بها می دادند ،بزرگترها هم این را می دانستند شعار بزرگترها شد جوانان ،ماشدیم سر تیتر هر محفل و گفتگو و همایش و مقاله ای ،عده ای به نام ما و به جای ما آمدند تا به ما برای زندگی نقشی بدهند اما تنها نقشی که به ما محول شد نقش نردبان بود ،آری برخی ما را نردبان کردند تا به منافع خود برسند البته برخی ، ولی همان ها بودند که بازهم ما را از رشد وشکوفایی بازداشتند ،متوقفمان کردند و مهجور و مترودمان نمودند ،باردیگر فرصت باروری را از دست دادیم اما این بار شاید نه بخاطر خواست دشمنان که به خاطر خودخواهی دیگران . این بار هم سوختیم و پسوند نامیمون نسل سوخته را یدک کشیدیم ،بگذریم ...
حال پس از سال ها فرصت باروری یافته ایم ،دوباره فرصت یافته ایم تا برای فردای خود طرحی بزنیم ،نقشی به زیبایی اراده پدرانمان در برابر دشمنان ،به عظمت پایداری بزرگترهایمان در برابر طوفان مشکلات . ما فرصت یافته ایم تا آن اراده ای را که در طی سال ها در ناملایمات زندگی صیقل داده ایم در برابر مشکلات به کرسی بنشانیم . آری ما باید برای فردایمان و امروزمان نقش خود را به بهترین نحو اجرا نماییم . بی شک نقش ما تعیین و ترسیم آینده است و اکنون که پس از سال ها فرصت ارائه نقش یافته ایم در اجرای آن کوتاهی نمی کنیم و ان را به بهترین شکل اجرا خواهیم کرد . این بار اگرچه که کاخ سفید نشینان مارا به سخره گرفته و می گویند رای ندهید ،اگرچه که غربیان به بهانه های واهی قصد محروم کردن ما از حقووق مسلممان را دارند و اگر چه که برای رسیدن به افق روشن در بیست سال اینده عقل حکم می کند که با شور و شعور در انتخابات شرکت کنیم . اما اما ما نسل سومی ها تنها به خاطر اینکه به دشمنانمان و دیگران ثابت کنیم ما نیز همچون پدرانمان اراده ای پولادین داریم و می توانیم کشور و انقلاب را به بهترین وجه حفظ کنیم در انتخابات شرکت می کنیم تا بر خلاف گفته بعضی نه نسل سوخته که نسلی فرهیخته باشیم .بهنظر شما یک رییس جمهورخوبکیه ؟من که فکر می کنم کسی که مهمترین سیاستش مردم داری و خدمت به مردم باشه و اون رو در عمل ثابت کرده باشه.
وعده گاه ما 27 خرداد پای صندوق های رای برای ترسیم فردا
اگه از لحاظ ادبی مشکل داشت ببخشید ما رو که می شناسید دیگه
فعلا علی یارتان حق نگه دارتان